کلمات کلیدی:
از مطب دکترها بیزارم ..از روپوش سفید ..از بوی الکل ..حتی از پنبه گوله شده سفید ! ولی اینبار خودم هستم که میروم ..داوطلبانه..بی هیچ همراهی..مینشینم روی صندلی ناراحت بدون دسته ، مقابل عینک کلفت دکتر که هی از بالا به پایین براندازم میکند.. وقتی حرف میزنم خیره نگاهم میکند ..اما وقتی به آخر قصه [...]
کلمات کلیدی: