بیوگرافی
او در سال 1301 در مراغه یکی از شهرهای عالمپرور آذربایجان
، در خانوادهای از تبار قاراچورلو از ایلات مشهور و حماسهآفرین
آذربایجان بدنیا آمد و در سال 1358 با جهان هستی وداع گفت.
سهند یکی از بارزترین چهرههای شعر مقاومت آذربایجان در
دوره تسلط استبداد و ستم ملی است. او با برخورداری از
استعداد سخنوری سرشار و سیراب نمودن از چشمه فیاض
ادبیات فوکلوریک و بدایع زبان خلق
و شعر شاعران نامور معاصر پا به عرصه شعر ترکی
آذربایجانی نهاد.
قاراچورلو از شاعران بنام معاصر ادبیات ترکی است که در تک
تک اشعار حضور نماد، تاریخ و گوشههایی از فرهنگ آذربایجان
را میتوان یافت. چنانچه در طول حیات شعریاش که با حیات
زندگیاش سرانجامی داشت در صحنه شعر مقاومت
آذربایجان حضور فعال داشته است.
بولود قاراچورلو در سال 1325 به جرم شرکت در جلسات انجمن
ادبی شهر تبریز به حبس محکوم میشود. حبسی که نشان
از حضور فعالانه این ادیب بنام معاصر از رساندن پیام خلق
آذربایجان در دوران استبداد و ستم به موضوع پرده برمیدارد.
«سهند» شاعر آزادهای است که انساندوستی، برادری
و برابری در اشعارش موج میزند و دفاع از فرهنگ و فولکور
آذربایجان و بیان مظلومیت آن و مبارزه در برابر استبداد
از دیگر خصوصیات این شاعر است.
شعر «سهند» سندی غمبار از تهاجمات، تحقیر و ستمهایی
است در دوره حیات آن شاعر که بر تارک زبان، آداب و رسوم
و سنن آذربایجان روا داشته میشد، میباشد.
از آثار ماندگار و ارزشمند و بیادماندنی بولود قاراچورلو به
نظم کشیدن داستانهای ملی و حماسی «دده قورقود»
با عنوان «سازمین سوزو»، «شهریارا مکتوب» یا شعر
«یاساق» در اعتراض به ممنوعیت زبان ترکی قرار میدهد
که شعر شهریارا مکتوب، استاد شهریار را شدیداً تحت تأثیر
قرار داده منجر به خلق شاهکار دیگر ایشان «سهندیه»
میشود و دیگر اشعار منظومههای جاودان که نامه
و یاد او را جاودانه میسازند.
بولود قاراچورلو شاعر فضاهای وهم آلود
بولود قاراچورلو (1358ـ1301) متخلص به «سهند» آفریدگار
اشعاری بیاد ماندنی همچون «شهریار"ا مکتوب» یکی از
بزرگترین و صمیمیترین شاعران آذربایجان است که در بیان
قدرت کم نظیر او در تسلط به زبان مادری و خلاقیت در عرصه
هنر همین کفایت میکند که استاد بینظیر شعر ترکی ـ استاد
محمد حسین شهریار ـ درباره او میگوید:
او دا شئعرین، ادبین شاه داغیدی، شانلی سهند"یم
او دا، سن تک آتار اولدوزلارا شئعریله کمندی
او دا، سیمورغدان آلماقدادی قندی
شئعر یازاندا قلمیندن باخاسان نور سپهله ندی
سانکی اولدوزلار اله ندی
سؤز دییه نده گؤره سن قاتدی گولو، پوستهنی، قندی
یاشاسین شاعیر افندی
بولود قاراچورلو را از جهتی میتوان مانند دکتر غلامحسین
ساعدی «هنرمند ـ چریک» دانست چرا که او شاعری بسیار
حساس و از نظر فکری و اجتماعی رزمنده است. او با تخلص
«سهند» که نماد مقاومت و پایداری است اغلب اشعار خود را
در مقطعی از تاریخ ایران سروده که نظام سیاسی ـ پهلوی
دوم ـ در اوج تبلور سلطه و خودکامگی و سازمان یافتگی نیروهای
اطلاعاتی و امنیتی (ساواک) قرار داشت و زادگاه او، پس از
شکست نهضت فرقه دموکرات آذربایجان و سرکوب شدید مردم
از سوی خوانین و حکومت مرکزی، در حاشیه مسائل و جریانات
اجتماعی، سیاسی، بین المللی و ملی قرار گرفته و هویت
و فرهنگ و زبان آذربایجان بشدت در معرض تهاجم و اضمحلال
بوده و از سوی رژیم تحقیر و تخطئه میشد چنانچه این شاعر
ارزنده در اوج خفقان و نهایت درماندگی مردم آذربایجان در بیان
این وضعیت تلخ در قطعه شعری چنین میسراید.
طالئعیمه باخ
دوشونجهلریم یاساق
دویغولاریم یاساق
گئچمیشیمدن سؤز آچماغیم یاساق
گلهجه ییمدن دانیشماغیم یاساق
آتا-بابامین آدین چکمهییم یاساق
آتامدان آد آپارماغیم یاساق..
بیلیرسن؟
آنادان دوغولاندا بئله
اؤزوم بیلمه یه ـ بیلمه یه
دیل آچیب دانیشدیغیم دیلده
دانیشماغیم دا یاساق ایمیش، یاساق
( ترجمه فارسی )
سرنوشت عجیبی است
اندیشههایم ممنوع!
همه چیز
همه چیز برایم ممنوع!
نباید از گذشتهام حرفی به میان آورم
و نیز نه از آیندهام
نام بردن از نیاکانم، ممنوع!
و ممنوع،
نامی از مام بردن!
و میدانی آیا؟
از آن دم که چشم به دنیا گشودهام
بیآنکه خود بدانم
از تکلم به زبانم نیز
ممنوع بودهام
ممنوع!
آن دیالیتیک ستبری که شاعر را به زمانه خود پیوندی
می زند و ذهن او را در برابر شرایط مادی تاریخ قرار میدهد
و از آن میان هنرمند متعهد و مسئول را به مثابه عنصری
ساختارشکن عامل تغییر اجتماعی معرفی مینماید به
نحوی بارز در مورد بولود قاراچورلو مصداق خود را باز مییابد.
او در ایران یعنی «استبداد شرقی» و در بستر شرایط ویژهای
از شیوه تولید و روبنای سیاسی همزاد آن یعنی «حکومت فردی»
و به عبارتی بدترین نوع حکومت از نظر منتسکیو عالم
سیاسی غرب به تجربه زندگی و هستی نشسته است.
کشوری که کانونیترین عنصر نظام سیاسی خودکامه آن
که مرتباً با استمرار زمان تولید و باز تولید میشود
«ترس» است، ترس و وحشتی عمیق و تاریخی از فردی
که تمامی قدرت را در خود متمرکز نموده و ارزش ملتی
را تا به حد چهارپا (رعایا) کاسته است و این فضای خوف
و رعب که همزاد استبداد و تحکیمبخش بنیانهای آن میباشد
همواره بخش جداییناپذیر از زندگی و حیات اجتماعی ایرانیان
بوده و در جای جای اندیشه و احساس آنها حضور داشته است
و بولود قاراچورلو شاعری است که با صداقت و زیبایی تمام، این
ساختار تاریخی زندگی جمعی ایرانیان و سرزمین خود را در
آثارش بازآفرینی کرده است. از این رهگذر با بیان شاعرانه
خفقان موجود در آن فضای مذموم را نفی و بر وجود مادی و
عوامل تثبیت کننده آن شدیداً شوریده است. بر این اساس
میتوان وی را از آنگونه نخبگان فرهنگی و اجتماعی ایران
و بویژه آذربایجان بشمار آورد که نقشی اساسی در ترک
برداشتن و فروریختن استبداد محمدرضا شاهی در سال 57
داشتهاند و چه غمانگیز میبود اگر بولود قبل از چشیدن
طعم آزادی در سال 57 دیده بر خاک میکشید.
کلمات کلیدی: